درباره ما

وقتی 15 سالم بود ازدواج کردم، یادم نمیره زندگی مون چه سختیایی داشت. گاهی اوقات بارون میومد تو خونمون ، به خاطر اینکه پول نداشتیم حتی سقفمون رو تعمیر کنیم. یادمه وقتی شروع کردم به قالی بافی، چه ذوق و شوقی داشتم. چون اولین هنری بود که یاد گرفته بودم و نیاز داشتم ازش کسب درامد کنم .دیگه زندگیم شده بود قالی بافی تمام توجه ای که در روز داشتم به روی هدفم بود تا بتونم با گره زدن به چله ی قالی، گره از زندگی خودم باز کنم. روزی رسیده بود که من در روز 5 هزار تا گره میزدم، دیگه شدم استاد سریع گره زدن. وقتی به بچه گی فکر میکنم یادم میاد به معلمی خیلی علاقه مند بودم و همیشه دوست داشتم هنری که بلدم رو به دیگران یاد بدم و من هم توی چرخه ی رسالتی که خدا برای ما قرار داده حضور داشته باشم. به فکر این افتادم که به دیگران بافت تابلوفرش رو تدریس کنم تا اونا هم بتونن مثل من کسب درآمد کنن و تابلوفرش های زیبا ببافن. بعد از 17 سال بافندگی در سال 93 تونستم، اولین بافنده در المپیاد کشوری بشم و به خودم ثابت کنم که میتونم از قدرتی که خدا بهم داده استفاده کنم و یاد گرفتم به جای اینکه منتظر موفقیت باشم، موفقیت رو بسازم.  تونستم 32 سال این هنر رو به هنرجویان عزیزم که خیلی دوستوشن دارم یاد بدم تا بتونن از هنرمند بودنشون لذت ببرن و استفاده کنند. در سال 85 از شرکت دارکوب که تولید کننده نخ و نقشه هست از بین 3000 هزار نفر به اسمم یک پراید افتاد. این جایزه هم حتی از سمت قالی بافی بود و همیشه خدا رو شکر میکنم که در همه لحظه های زندگی همراهمونه و دوستمون داره.